عفاف مایه مباهات زنان اصیل ایرانی
حکیم ابوالقاسم فردوسی
و باز گویه هایی از زنان اصیل ایرانی
شیرین در بارگاه شیروییه می گوید :
مرا از هنر ، موی بُد در نهان***که او را ندیدی کس اندر جهان
... بگفت این و بگشاد چادر زروی *** همه روی ماه و همه مشک موی
نه کس موی او پیش از این دیده بود*** نه از مهتران نیز بشنیده بود
******
دلدادگی رودابه به سیاوش
همه روی پوشیدگان را زمهر *** پر از خون دلست و پر از آب چهر
پس پرده پوشیدگان را ببین *** زمانی بمان تا کنند آفرین
******
رفتن بیژن به دیدن منیژه دختر افراسیاب
بپرده درون دخت پوشیده روی*** بجوشید مهرش دگر شد بجوی
******
تهمینه در برابر رستم می گوید :
کس از پرده بیرون ندیدی مرا*** نه هرگز کس آوا شنیدی مرا
******
منیژه می گوید :
منیژه منم دخت افراسیاب *** برهنه ندیده رُخم آفتاب
******